دلنوشته های دورهمی

خب آهنگ Anathema Are you there رو گذاشتم بخونه .. آرومه ریتمش خوبه ./
یکم میخوام فقط خودمو خالی تر کنم .. حرفام رو بریزم رو کاغذ و یه شروع کنم به پرکردن حرفای جدید توی سرم ...
شاید اون تاثیری که مخاطبم دنبالشه رو نداشته باشه .. ولی تاثیری که خودم دنبالشم رو داره !
همیشه نمیشه منطقی بود که !
خب میخوام واستون چرت و پرت بگم .! بدون موضوع ! بدون هدف ! بدون آغاز ! بدون پایان !
جایی که الان تو زندگیم هستم رو میخوام یکم ازش بگم ..

دلنوشته های یک ...

خب .. از کجاش شروع کنم ؟! نمیدونم راستش ! از جایی شروع میکنم که آغاز ماجرا نیست... 
خب راستش حسی که الان دارم حس آرامشه ...
حسیه که دنبالش بودم برای مدت های زیادی و هر لحظه ای الان توش دارم سپری میکنم دنبال همین حس دارم میگردم ...
میدونم بهش رسیدم ... یا بهتر بگم .. میدونم این حس رسیدنی نیست ! ولی احساسش میکنم ...
آزاد شدن رو احساس میکنم ..
درگیر نبودن رو احساس میکنم ... هر چقدر هم که مشکلاتم میخواد سخت باشه ...
میدونم ..
میدونم که میتونم پشت سر بزارمش ..
میدونم اینو ......
براتون از دختری حرف زده بودم که حس عجیبی راجع بهش داشتم ! اون حس هر لحظه عجیب تر و دست نیافتنی تر میشه ! ولی آرامش دارم الان .. چون حسم رو فهمید .... چون خودش هم بهم همون احساس عجیب دنیای خودش رو داشت .. یه قسمتی از وجودم داره برای اون می نویسه ... داره برای تو می نویسه شیما !
همین الان آهنگی پلی شد که میتونه تو هر حالی که باشم منو برگردونه به یه باغ بزرگ و یه درخت که در حال شکوفه دادنه ... ریختن شکوفه هاش رو احساس میکنم ... احساس عجیب پیدا کردن کسی که دنبالش بودم برای دیدن خود حقیقیه من ... کسی که میتونم وقتی کنارشم نقابم رو از صورتم بردارم ... میتونم صورت بدون نقابشو ببینم ...
نمیگم کدوم آهنگه .. میدونم که میدونی خودت !
خب . 
راستش خیلی عجیبه .. مخاطب این حرفام خودمما ! خیلی عجیبه سروش .// ! یادته زندگیت چه جوری بود ؟ یادت بیارش ... میدونم سخته ولی یادت بیارش ...
برگرد به گذشتت ... اذیت شدنت رو ببین ... ازش نترس .. اون اذیتا فقط برای تو بوده ! بهشون افتخار کن ... 
بهشون افتخار کن چون تو رو رسونده به این جایی که الان هستی ...
به این جایی که نمیترسی ... نمیترسی از اینکه واقعا خودت باشی ...نمیترسی از اینکه نقاب رو از صورتت برداری ....
دنیای آدمای با نقاب رو بدون نقاب تجربه کنی ...
تو هنوز همون آدمی ... ولی عوض شدی .. میدونی خودت ........
میدونیش اینو ...
الان وقت بازی کردن نیست ... بالاخره از این بازی تونستی خارج بشی .... ازین بازیه قایم باشک که اطرافیانت باهات بازی میکردن ! تونستی بگی سوک سوک !
الان وقت زندگی کردنه ... از این فرصتت استفاده کن .. ازش لذت ببر ...
اون صدای توی سرم که الان داری این حرفایی که خودت با دستم مینویسی رو میخونی ! اینو بدون که الان من دیگه اسیرت نیستم ! تو رو به آغوش کشیدمت ... باهاتم ... آزادت کردم و خودم آزاد شدم ... گاهی وقتا نمیزارم بیرون بیای ولی بدون اون موقع ها وقت آزاد بودن نیست ... چون تو دنیای عروسکا زندگی میکنیم عزیزم ... بعضی وقتا باید قایم شد تا دوباره اسیر پیدا کردن نشی ! تو پیدا شدی ... حست میکنم تو دلم .. تو سرم .. حسم میکنی که میفهمم وجود داری ... نترس دیگه .. وقت ترس به پایان رسیده ...
حالا میخوام یکم با کسی حرف بزنم که کنارم بوده تو این مسیری که شروع کردم و پایانی نداره ... بهتر بگم این مسیری که برام شروع شده ... من شروعش نکردم .. من تصمیم گرفتم که ادامه اش بدم ! یا حتی بهتر بگم ! من شروعش کردم ! منی که خسته شده بودم از آغاز و پایان داشتن .... وقتشه آزاد بشم ...
تویی که کنارم بودی تو تنگ ترین مسیرای زندگیم .. تو تنها ترین تنهاییام .. کسی که اگه نبودی ولی داشتی با همون صدای توی سرم حرف میزدی وقتی آروم و قرار نداشت !
کسی که فکر نمیکردم هیچوقت ببینمت .. هیچوقت حست کنم ... کسی که نقاب رو از صورتم خواستی بزارم کنار ... کسی که نقابت رو برام برداشتی .. حتی فکر بهت بهم آرامش میده ! همون حس عجیبی که براش اسم نمیتونستم بزارم ! ... میخوام اسمشو این بار آرامش بزارم .. ولی بدون اینو که این حسه هنوز خیلی عجیبه ! هنوزم خیلی دست نیافتنیه ..! میخوام بازم بهت بگم چیزیو که میدونی خودت ... اینو که هرجایی باشم تو زندگیم .... هر جایی باشی تو زندگیت ... وقتی باهات حرف میزنم ... وقتی کنارتم ... وقتی حست میکنم ... منو به آرامش میرسونی .... به همون حس عجیبی که خیلی ازش باهات حرف زدم !
فصل جدید زندگیم رو دارم می نویسمش .. قلم اینبار هم دست خودمه ... موضوع این فصل از زندگیم یه کلمه ی 4 حرفیه .... میدونی اون کلمه رو ..!
نمیخوام نه به آغاز و نه به پایان داستانم فکر کنم .... میخوام فقط قلمم رو بردارم و داستانم رو بنویسم .... عجیب ترین کسی که تو زندگیم پا گذاشتی ، آلیس سرزمین عجایبم ، شیمای سرزمین عجایبم (!) .. قهرمان داستانم شدی ! ...

دل نوشته های تنهای من

دل نوشته های تنهایی من

دل نوشته های من برای تنها عشقم رسول

دلنوشته های تنهایی من

دلنوشته های تنهایی من برای او

دلنوشته های عاشقانه من برای تو

دلنوشته های من با خدا

دلنوشته های من برای تنها عشقم

دلنوشته های من برای تو

دلنوشته های من برای عشقم

دلنوشته های من به تو

دلنوشته های من به خدا

دلنوشته های من به عشقم

دلنوشته های من تنها

دلنوشته های من تنها نگ

دلنوشته های من در غربت

دلنوشته های من و تنهایی

دلنوشته های من و تو

دلنوشته های من و عزیزترینم

وبلاگ دلنوشته های تنهایی من

مداحی جنجالی مداح مشهور


کلیک کنید



۹۵/۰۱/۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
imani imani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی