جدیدترین فیلمی که گلشیفته فراهانی در ان ایفای نقش می کند، فیلمی کلاسیک و بازی در کنار بازیگر بزرگ آنتنیوباندراس است آنتنیوباندراس درباره همبازی شدن خود با گلشیفته گفته است که وی دارای هنر ذاتی بوده و آینده درخاشنی در انتظار او می باشد.
جدیدترین فیلمی که گلشیفته فراهانی در ان ایفای نقش می کند، فیلمی کلاسیک و بازی در کنار بازیگر بزرگ آنتنیوباندراس است آنتنیوباندراس درباره همبازی شدن خود با گلشیفته گفته است که وی دارای هنر ذاتی بوده و آینده درخاشنی در انتظار او می باشد.
باورکردن اینکه ایمیل مدیر سازمان سیا هک شود غیر ممکن می نمود سازمان سیا بزرگترین سازمان جاسوسی و اطلاعاتی دنیا، ادعای بزرگی در حفظ اطلاعات محرمانه و نفوذ به محرمانه ترین ارگانهای دولتی شورهای مختلف دارد.
روز گذشته خبری مبنی بر هک ایمیل مدیر سیا توسط دانش اموزی 15 ساله، جنجالی بزرگ در رسانه های جهانی ایجاد کرد
در نهایت مرد مجرد کمدی ایران به جمع دارو دسته مرغ ها پیوست
محسن تنابنده این بازیگر محبوب و مردمی، روز گذشته مراسم عقد خود با روشنک را توسط جناب آقای خاتمی برگزار کرد.
عقد محسن تنابنده توسط آقای خاتمی رئیس جمهور سابق جاری شد محسن تنابنده با پوششی ساده و با لبخندی بر لب در مراسم عقد خود گفت، به لطف خداوند مهربان، تصور می کنم نیمه گمشده ام را یافته ام با روشنک بسیار صمیمی و راحتم او فردی مهربان و دوست داشتنی است که مرا بخوبی درک می کند من نیز بسیار به او علاقه مند هستم.آخ که کجایی...
در کدامین بی راهه گمت کرده ام...
بی هدف مدادی برمیدارم...
صحفه های زندگیم را بی سمت و سو
خط خطی میکنم...نام تو را از میان تمام خط خطی های
روزگارم پیدا میکنم...
کجایی بانو.
رفتی و هیچ نگفتی درمانده ای اینجا تنها ماند
ان موقع که رفتی...
برگ ها نوید روییدن داشتند و زندگی
غنچه ها به هوای تازه ی بهار شکوفه میدادن
گوشه کنجی از این خانه مینشینم و سرم را با کتاب های
عجق وجق گرم میکنم .
امروز به هوایت یک پیتزا با همان سس و نوشیدنی خوردم.
خیلی وقت است ذائقه ام فقط یک پیتزا میخواهد
امروز صدایت را شنیدم
چقدر دلنشین و بود شاد
کاش جوابت را میدادم
تا از دالان و راه های پرپیچ و خم درونم
پی به افکارم ببری
بی سمت و سو...
بی جهت...
تنها...
راه تورا میخواند...کاش بودی...
"برنامه هاتون به کجا رسید؟؟"
"اهداف بلندمدت رو مشخص کردی؟؟"
"چیکار میکنی ؟ کارات به کجا رسید؟؟"
و
و
جواب میدهم :
"دارم اهداف بلند مدتم رو مشخص میکنم "
"دارم برنامه های کللی و جزئیم رو مشخص میکنم"
"هنوز جدول زمانی ندارم تا چندروز دیگه مشخص میکنم "
"اینکه کی میام رو بعدا بهت میگم "
......
این روزها باید افسار نفس سرکشم را بگیرم و ببندمش به همین تکه اهن سفید چسبیده به دیوار!!
این روزها باید شتر درونم را پنج لا کنم و بتپانمش در یک شیشه ی چندسانتی متری و درش را محکم ببندم تا مقداری کم کرده باشم از غرور و منیتش!
این روزها باید جام زهری بنوشم و به قتل برسانم ترسهای دروغین درونم را!
این روزها باید بروم به ماموریت ... کشیک شب ....
انگار که قفس باغ وحش درونم باز شده باشد و از هر سویی ندایی بیاید ! شتر درونم رم کرده باشد ... منم منم راه انداخته باشد !
این شتر را باید فراری بدهم !! وگرنه تمام برج های تریلیون تومانی ساخته شده ی درونم را لگدمال خواهد کرد...
این روزها باید کم رنگ بشوم . انقدر کم رنگ که محو شوم در تو . که فقط تو بمانی و دیگر هیچ !
یآدش بخیر آن موقعهـ هآ وبمآن شلوغ بود،الآن به جزیره ی تنهآیی تبدیل گشته همی!
جالبست،بخندیم حآلا به تنهآیی دست پیدآکرده ام،همآن چیزی که وسط نوشتهـ هآیم می گذاشتم!
انتظارش را داشتم،کم کم دور شوم از دیگرآن،کم کم تغییر کنم و سراغ هیچ کسی نروم،
بی هوا خاطراتی از خاطرات بایگانی ام را ورق می زنم
و بی هوا یاد آن روز برفی می افتم
آن روز برفی که سرد بود
ولی گرمای عشق گرممان کرده بود
مهم نبود سرد است
مهم این بود که با یکدیگریم
برف بازی کردیم
آدم برفی درست کردیم
گفتم بیا یکیادگاری از خودمان حداقل تا بارش برف بعدی به یادگار بذاریم
قبول کرد
دستکش ها را از دستانم در آورده و مشغول در آوردن دستکش های او شدم
گفت چیکار میکنی
گفتم هیس
با عشق نگاهم کرد و چیزی نگفت
دستانش را با دو دستم گرفتم دستاشو توی برف فرو کردم
یخ کرد و گفت دیوانه
گفتم دیوانه ام کرده ای تا آخرش دنیا هم بیخ ریشت هستم
گفت تو من را دیوانه کرده ای
با لجبازی گفتنم نه تو منو دیوانه کرده ای
آخرشم اونم دستامو تو برف فرو کرد
رد دستانمان آن روز در برف ها برای همیشه به یادگار ماند
دستانی که بعد از رفتنش هرگز گرم نشد
سر سفره نهار بودیم و خسته و کوفته ازین که پانسیون هارو برای تجزیه تحلیل و انتخاب زیر و روکرده بودیم. کاشف به عمل اومد فردا چیزه ! شایدم جیزززز!
بهرحال برا اینکه بگیم ما هم هستیم طی یه اقدام یه هویی پیشنهاد دادم علی رغم میلم به این سبب که فردا کلاس های سنگین وتمرین داریم برا حل و این ها بریم جشن افتتاح یه متجمع تجاری بوووووق و تو خیابونا قدم بزنیم و یکم کفتر های عاشق رو ببینیم و بخندیم :/
و من به نمایندگی از اکیپ ۸ نفره مون که از برف بازی تا صف نون پایه ن برا خودم یه جایزه بخرم که جمیعا لال از دنیا نریم ،
صلوات سوم رو قرا تر بفرست دی:
خودش مارو امشب ببخشه :)))
پ.ن: یکی رو هم نداریم گل نرگس براش بخریم :))))
++ این بیانم روز به روز داره به دسته گلاش اضافه میکنه! اول که چند روز باز نشدن پنل والانم ! لوکیشن !! اردبیل؟ اردبیل اخه؟