"برنامه هاتون به کجا رسید؟؟"

"اهداف بلندمدت رو مشخص کردی؟؟"

"چیکار میکنی ؟ کارات به کجا رسید؟؟"

و 

و

جواب میدهم :

"دارم اهداف بلند مدتم رو مشخص میکنم "

"دارم برنامه های کللی و جزئیم رو مشخص میکنم"

"هنوز جدول زمانی ندارم تا چندروز دیگه مشخص میکنم "

"اینکه کی میام  رو بعدا بهت میگم "

......


این روزها باید افسار نفس سرکشم را بگیرم و ببندمش به همین تکه اهن سفید چسبیده به دیوار!!

این روزها باید شتر درونم را پنج لا کنم و بتپانمش در یک شیشه ی چندسانتی متری و درش را محکم ببندم  تا مقداری کم کرده باشم از غرور و منیتش!

این روزها باید جام زهری بنوشم و به قتل برسانم ترسهای دروغین درونم را!

این روزها باید بروم به ماموریت ... کشیک شب .... 

انگار که قفس باغ وحش درونم باز شده باشد و از هر سویی ندایی بیاید ! شتر درونم  رم کرده باشد ... منم منم راه انداخته باشد !

این شتر را باید فراری بدهم !! وگرنه تمام برج های تریلیون تومانی ساخته شده ی درونم را لگدمال خواهد کرد...

این روزها باید کم رنگ بشوم . انقدر کم رنگ که محو شوم در تو . که فقط تو بمانی و دیگر هیچ !